ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
آمدیم و دور ازچشم همه گریستیم
گریستیم و ندیدیم .
دعا کردیم که بیایی
بیایی تا پهن دشت وسیع عشق
تا پل پر یاس پروانه ها
تا کنار دشت پر ستاره .
نمی دانم . آمدی یا نه
ولی می گفتند کسی آمد
کسی که بوی آهوان را می دانست
کسی که کبوترها را نترسانید .
خواب بودم
- انگار که باید خواب باشم -
می گفتند او آمد و زود رفت .
این را لباس دختر بچه یتیم همسایه می گفت
این را سقف خانه پیر زن پس کوچه ته گذر می گفت .
همه گفتند باز هم می آید
چشمانم خسته است و دلم روشن
باز کنار پنجره تنهایی می نشینم
آرام آرام می گریم
پرستوها می گفتند که نشانت را درچند آبادی آنسوتردیده
اند .
پرستوها می گفتند پسر بچه یی تو را به چشم دیده
می گفتند پستو را نوری دوباره داده ایی
چشمانم را دوباره می بندم و باز میکنم
باز کنار پنجره می مانم ومی گریم
می مانم و دعا میکنم که بیایی .