ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
عجب زمانه غریبیست . نمیدونم ، وقتی چند روز پیش وبلاگم رو راه انداختم و دیدم دوستان نظر دادن خیلی خوشحال شدم . ولی چند لحظه سکوت کردم و دقت کردم . متوجه چیز عجیبی شدم . دوستان عزیزم هیچ نظری برای عاشقانه ها نگذاشته بودن . برام خیلی عجیب بود . چند حالت برای این موضوع وجود داره که آنها را عنوان میکنم :
1- این که عاشقانه های من آن قدر ضعیف هست که کسی نظری نگذاشته است . امید من هم به این قضیه است .
2- شنیدن عاشقانه از کسی مثل من بعید به نظر می رسد .
3- نسل جوان ما دنبال این قضیه نیست که اگر خدای ناکرده این باشه وای بر من و ما و آینده عشق .
عشق آن قدر غریب هست که در مواقع مهم کمتر کسی به سراغش می رود . به عنوان مثال در قرآن هیچ کجا واژه عشق نیامده است . وقتی خود من متوجه این موضوع شدم سوالات زیادی برایم بوجود آمد . سوالاتی مثل :
1- عشق واقعا چیز پست و شیطانیست .
2- اگر عشق این اندازه پست هست که در قران نیامده چرا در عرفان این قدر از عشق دم زده می شود .
3- عشق آنقدر پر رمز و راز است که خدا آن را در ابهام قرار داده تا هر کسی لاف عاشقی نزند .
به نظر من باید حالت سوم درست باشد چرا که خیلی از چیزهای مهم در ابهام قرار دارد . خدا خواسته با این کار ، انسان را به کاوش و تحقیق وا دارد و به اصطلاح قدیمی ها راحت الحلقوم نباشد .
می دانم سخنانم بسیار از هم گسیخته است . علت ، ذهن پریشان است و این اتفاق عجیب . ببخشید .