دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

زمانه غریب

عجب زمانه غریبیست . نمیدونم ، وقتی چند روز پیش وبلاگم رو راه انداختم و دیدم دوستان نظر دادن خیلی خوشحال شدم . ولی چند لحظه سکوت کردم و دقت کردم . متوجه چیز عجیبی شدم . دوستان عزیزم هیچ نظری برای عاشقانه ها نگذاشته بودن . برام خیلی عجیب بود . چند حالت برای این موضوع وجود داره که آنها را عنوان میکنم :

1-      این که عاشقانه های من آن قدر ضعیف هست که کسی نظری نگذاشته است . امید من هم به این قضیه است .

2-      شنیدن عاشقانه از کسی مثل من بعید به نظر می رسد .

3-      نسل جوان ما دنبال این قضیه نیست که اگر خدای ناکرده این باشه وای بر من و ما و آینده عشق .

عشق آن قدر غریب هست که در مواقع مهم کمتر کسی به سراغش می رود . به عنوان مثال در قرآن  هیچ کجا واژه عشق نیامده است . وقتی خود من متوجه این موضوع شدم سوالات زیادی برایم بوجود آمد . سوالاتی مثل :

1-      عشق واقعا چیز پست و شیطانیست .

2-      اگر عشق این اندازه پست هست که در قران نیامده چرا در عرفان این قدر از عشق دم زده می شود .

3-      عشق آنقدر پر رمز و راز است که خدا آن را در ابهام قرار داده  تا هر کسی لاف عاشقی نزند .

به نظر من باید حالت سوم درست باشد چرا که خیلی از چیزهای مهم در ابهام قرار دارد . خدا خواسته با این کار ، انسان را به کاوش و تحقیق وا دارد و به اصطلاح قدیمی ها راحت الحلقوم نباشد .

می دانم سخنانم بسیار از هم گسیخته است . علت ، ذهن پریشان است و این اتفاق عجیب . ببخشید .

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.