دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

کادوی عید

توضیح مهم : 

داستانهایی که به تفکیک می آورم مجموعه داستانهاییست که صدرا در سن چهار سالگی گفته و مامانش نوشته . لطفابا دقت بخوانید و نظراتتون هم بسیار مهم است . چراکه تصمیمات خوبی گرفتیم

  

سال جدید میلادی شروع می شه و بابا نوئل با لباس قرمز و ریش بلند سفید و کوله پشتی در خانه ها می ره و برای بچه ها و بعضی از بزرگ ترها کادو می بره . تمام کادوها را می ده و می مونه کادو برادرش . بابانوئل به خانه ی برادرش می ره و در می زنه ولی کسی در را باز نمی کنه . 

فردای آن روز بابانوئل باز هم به خانه ی برادرش می رود و باز هم پشت در می ماند . روز بعد بابانوئل به خانه ی برادرش می رود و برادرش در را باز می کند . 

برادر از گرفتاری هایش برای تهیه کادوی عید برای بچه ها می گوید و اینکه این مدت هر روز برای تهیه کادو به بازار می رفته است . برادر بابانوئل " بابا نوروز بود " که برای بچه های ایرانی کادو می آورد .   

تذکر : این داستان را به مناسبت کریسمس زودتر از باقی داستان ها آوردم .

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.