دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

بیچاره ترانه

دیشب بارون میبارید و من و خانومی مجبور به یک سفر درون شهری و بدون دو طفل گریزپای مون ( صدرا و دینا ) شدیم . بارون میبارید و ابزار طرب داخل خودرو ، عاشقانه ایی از ستار پخش میکرد . بوی بارون ، ترانه اییه که هرکس فقط یک بار داستانهای عاششقانه رو تجربه کرده باشه ، تک تک  مصرعهای کوتاهش رو با خواننده زمزمه میکنه . 

حالی کردیم، توی ماشین و ترافیک و زیر بارون . طوری شد که 4 یا 5 بار دوتایی این آهنگ رو گوش کردیم . وجود هر دومون پر از عشق شده بود . ( جالب اینه که افراد این ترانه رو بدور از مفهوم تلخش دوست دارند .) 

شب موقع خواب به فکرمصیبت وارد شده برای ترانه افتادم .ترانه و ترانه سرایی . چرا قشنگترین شعرهای توی ذهنمون ، همون ترانه های قدیمیه ؟ چرا توی این چند سال حتی یک ترانه ی قشنگ گوش ندادیم . ( ترانه ایی که تبدیل شه به یک خاطره ی جمعی  مثل مرا ببوس )  

 نوشته ی بالا را باید تصحیح کنم که مصیبت برای ترانه پیش آمده باید این طور میگفتم : مصیبت وارد شده برای گوش و احساس ما . 

بیچاره گوش ما که باید به جای ترانه های زیبا و عاشقانه ، ترانه هایی رو بشنوه که بهترینش " همه چی آرومه     تو به من دل بستی  " باشه. 

یادمون باشه کنار همه ی فرهنگ سازی های باب شده ، ترانه رو هم فرهنگ سازی کنیم .  

الان هم داره بارون میاد و من توی ماشین هستم . بخدا که چشمام تر شده و بغض گلوم رو اذیت کرده ، نه برای کسی ، که برای احساسم . بارون میاد و صدای برخوردش روی سقف ماشین به صدای ترانه " بارون میزنه " ستار چه هارمونی قشنگی درست کرده . 

جای خانومی خالی تا با هم دو قطره اشک بریزیم .

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.