ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
یادش بخیر . این روزها وقت خانه تکونی آدم به یه چیزهای قدیمی میرسه که میره به گذشته . گذشته و گذشتگان . این بار من با خواندن پست احسان به یاد مرحوم پدر بزرگ افتادم . پیرمرد شسته رفته ایی که عاشق امام حسین بود و حضرت عباس . آدم متدینی که هیچوقت و در هیچ شرایطی آهنگ و ریتم نمازش فرق نمیکرد .نمازش هنگام بمب بارون یادم هست . وقتی سر نماز بود و آژیر قرمز به صدا در میامد .
اما دینش هیچ تاثیری روی سنت های ایرانیش نمیگذاشت .( یعنی باعث نمیشد سنتهای پسندیده ی ایرانی رو کنار بگذاره )
چهارشنبه سوری که میشد بوته میگرفت و تو حیاط میگذاشت و برای نوه ها روشن میکرد . یه گونی برنج هم توی راهرو میگذاشت و هرکی برای قاشق زنی میامد کاسه اش رو از برنج داخل گونی پر میکرد . راستی که چه رسوم خوبی داریم ما ایرانیها . شب عید و آدمهای نیازمند و رو های پوشیده شده و انفاق . بدون اینکه بفهمی به کی کمک میکردی . دری نیمه باز میشد و کاسه ایی خالی تو میامد و پر بیرون میرفت .
آقاجون روحت شاد .