دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

خاطرات خیس

از پشت پنجره

خاطرات بارانی ام را تما شا می کنم

خیس می شوند .

خیس خیس خیس .

دختری زیر باران راه میرود

وچشمانی سخت آشفته به او می نگرد

گل فروشی بیگانه

گلهایش را حراج کرده است .

پسری آنسوتر

 نامه ای را به آب می بخشد .

شاعری هست هنوز

که نه گل می چیند

و نه بر روی چمن می خوابد .

 ............

پرده بر روی نظر می افتد .

پنجره بسته شده .

خط تاری به این شیشه نشست .

خاطرات مات شدند .

خاطرات تیره شدند

همه رفتند ولی

چشم من منتظراست

دختری زیر باران راه میرود

و چشمانی سخت آشفته به او مینگرد .