دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

من و نازی - نامه

توضیح : دوستانی که داستانهای من و نازی رو میخونند لطف کنند از اول شروع کنند . این داستانها اپیزودیک ولی بهم پیوسته هستند و مراحل رشد انسان را نشان میدهد .
امروز داشتم دنبال سندی توی کیف مدارکم میگشتم که چشمم به یه کاغد قدیمی و کوچیک افتاد . اصلا یادم نمیاومد این کاغذ چیه و از کی توی این کیف بوده . کاغذ تا خورده رو باز کردم . نامه برای سی و یکی دو سال پیش بود. اولین نامه ایی که برای نازی نوشته بودم . با دیدن نامه یاد همون موقع افتادم .  

نازی بالای سرم ایستاده بود و من داشتم نامه مینوشتم . عجیب بود که حرفهایی رو که میشد به نازی خیلی راحت بگم با هزار سختی مینوشتم . نازی که سواد خوندن و نوشتن نداشت . یادم هست نامه رو خودم براش خوندم . البته بعد از چند بار رتوش توسط مامان و برادرام . چقدر لذت بخش بود وقتی نامه رو برای نازی میخوندم . تمام مدت اون داشت میخندید و نگاهم میکرد .  

اون شب نازی روی دستم خوابید و با هم از پشت پرده به ماه نگاه کردیم . اون شب بود که فهمیدم خیلی چیزها بی اهمیته و ما خودمون بزرگشون میکنیم . ماه تو اتاق سرک میکشید و من هیچ اهمیتی نداشت دید زدنش . سر نازی روی دستم و من خیره به ماه . فاتح و پر غرور و سر بلند . سر افراز از انجام یه کار مهم ( نوشتن نامه برای نازی ) متن نامه ی من به نازی : 

نازی عزیز سلام . من امسال درس خاندم و باس واد شدم و من توانستم برای تو نامه ب نویسم و من توانستم برای ت ب نویسم دوست دارم . نازی من تو را خیلی دوستت دارم .  

مامان و برادرام اون روز غلطهام رو نگرفتند و حالا فهمیدم که چرا هر که میرسید از من میخواستند تا نامه را بیاورم تا او بخواند .  

مهم نیست و اون روز هم مهم نبود . اون روز برام این مهم بود که نازی از این نامه خوشش اومد .

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.