دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

پیر شدی پسر

هرچی سعی میکنم خودم رو جوون نشون بدم و با جوونترها نشست و برخواست کنم ولی فایده یی نداره . احساس میکنم بدون عنوان کردن تاریخ تولد و بدون نشون دادن شناسنامه سن و سالم معلومه . احتمالا فکر و ذهنم بوی کهنگی میده . بوی ماندگی و تعفن . دیگه آینه ی من و امسال من زنگار گرفته و جوونهای دور و بر هیچ با اون چه که برای ما ارزش بوده تره هم خرد نمیکنند . خیلی زود دمده شدیم هم خودمون و هم طرز نگاهمون به زندگی و هم فلسفه ی حیاتمون . 

 خیلی زود پیر شدیم و ارزشهامون ضد ارزش شد و ... 

یاد مارلون براندو توی فیلم زنده باد زاپاتا افتادم . جایی که به گردن اسبش میزنه و میگه پیر شدی پسر . 

چند روزیه که امیر تتلو گوش میدم حرفاش جنس ذهن من و امسال منه . 

وقتی بچه بودیم فکر میکردیم بابامون خیلی میفهمه ولی این روزها از نظر خیلی ها احمقهایی هستیم که هیچی نمیفهمیم . شاید برای همینه که یاد زنده باد زاپاتا افتادم .

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.