دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

قاطی پاتی

گوشهام نای شنیدن نداره .

یه چیکه آب بده ، مواظب بودم سکوتم نجه گلوم ولی شکست .


کاش این کفشها لنگه به لنگه نبود .

کاش جاده ها تا افق کشیده نمیشد .

کاش فریاد بعد دیگری هم داشت .

کاش کوله پشتی م پاره نبود .


باید به یه ارتوپد سر بزنم و گچ دلم رو باز کنم .

چقدر کار ریخته روی سرم .

باید یه سری هم به سلمونی بزنم .

ذهنم احتیاج به اصلاح داره .

چه قدر خونپاره خورده به این دل .

باند و چسب و قیچی هم دارم .

کار کسی نیست پانسمان این کوفت گرفته .


گوشهام رو باید تو دکون خیاط جا بگذارم 

و عینکم رو پیش تو .

شاید دیدی اونی رو که نباید من میدیدم .

آیییییییییی خیاط بیچاره حالا میدونه دسته عینک رو کجا بگذاره .

خدا رو شکر که تو میتونی ببینی .



خداحافظ 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.