دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

حال خوب

این موقع شب به لطف وزیر محترم نیرو بیدارم . دلیلش هم که کاملا طبیعی . قطع برق توی این گرمای هوا باعث شد که با اومدن برق ، خوشخال از خنک شدن بواسطه حضور کولر بتونم پای کامپیوتر بشینم . خوندن پست ممول خیلی ذهنم رو درگیر کرد . 

- چرا وقتی حالمون خوبه ، شک میکنیم که نکنه اشتباه شده ؟

- نکنه خوب نیست و داغیم حالیمون نیست ؟

- نکنه داریم اشتباه میکنیم ؟

یاد فیلم کاغذ بی خط افتادم ( آخرین اثر استاد بی بدیل سینمای ایران ناصر تقوایی که اتفاقا آبادانیه ) که استاد فیلمنامه نویسی میگه تو نویسنده یی همه چیز تحت فرمان توئه ، وقتی میگی ببار ، باید بباره . ( دیالوگ نقل به مضمونه )


اونقدر شرایطمون سخت شده که باور نمیکنیم حالمون خوبه . 

پل چوبی جدای فیلمش تو واقعیت منطقه یی ، برای من که کودکی تا جوونیم رو توی اون محل گذروندم حس قشنگی داره . حالا فیلمش هم با جمله ی کلیدش که همون عاشقی = حال خوب حرف نداشت .


ایشاا... همه حالشون خوب باشه 

ایشاا... وقتی حالمون خوبه ، فکر نکنیم اشتباه شده .

ایشاا... تو حال خوب ، شک نیاد سراغمون .


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.