دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

وقتی گل میدیم

خیلی از دوستان میدونند که من کاکتوس دارم و با این گیاهان ظریف ( البته بعضی شون اندازه ی یه انسان شده ) خیلی حال میکنم . سال گذشته بود که کاکتوسی هدیه گرفتم که مثل گیاه الووراست به همین دلیل بهش میگیم آلوورا ( برای هرکدوم از کاکتوسهام اسم گذاشتیم  مثل هوشمند ، مرجان ، گل چینی و شیپوری ) . خلاصه این که امروز صبح وقتی فهیمه گفت آلوورا را دیدی ؟ من رفتم پشت پنجره و دیدم . آلوورا گل داده بود هرچند گلش هنوز غنچه بود ولی گل بود . خیلی  حال کردم . من و فهیمه روزی یک ربع از وقتمون رو بهشون اختصاص میدیم و این اختصاص یعنی آب دادن و هرس گاه به گاه و همین . یه لحظه ذهنم رفت جای دیگه . خدا .

ما با گل دادن یه گیاه اینقدر حال میکنیم و با خراب شدن یه گیاه دیگه غم وجودمون رو میگیره اگر جای خدا بودیم چه کار می کردیم ؟ 

- راستی خدا چه حالی میکنه وقتی ما گل میدیم .

- واقعا خدا چقدرناراحت میشه وقتی ما کار اشتباه میکنیم .

- خدایی که اینقدر ما رو تر و خشک کرده ، اگر خراب بشیم چه غصه یی میخوره .

- خدایی که برامون اسم گذاشته وقتی میبینه داریم خطا میکنیم و خراب میشیم چقدر انرژی میگذاره .






خداجون ! میدونم هر روز نگاهم میکنی مواظبم باش تا گل بدم .

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.