ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
وقتی تو نوجوانی خوندن مولانا رو شروع کردم اول شعرهای آشناش رو خوندم . خوندن " نی نامه " و غزل " بنمای رخ " حال و هوای دیگه یی داشته و هنوزم داره . اون وقتا نگاهم فقط به ظاهر کلمات بود و معنا و عمقش رو نمیفهمیدم مثلا وقتی میرسیدم به بیت :
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
فکر میکردم منظور شاعر از دی همون دیشبه . بعدها بود که فهمیدم منظور مولانا دیوژن فیلسوف یونانیست که در روز با چراغی در دست به دنبال انسان میگشته . دیوژن رو ایرانی ها دیو شیخ میخوندند و مولانا به ضرورت شعری دی شیخ به کار برده
حالا وقتی به این تفاوت دیدگاه ذهنیم با حقیقت شعر مولانا فکر میکنم خنده م میگیره که اون چی میفرموده و من چی برداشت میکردم .
نتیجه : با بزرگ شدن ذهن و فکرمون خیلی از چیزهایی که الان برامون اصله اون وقت کوچه ی بن بست هم نیست .