دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

بی حرف اضافه

اونقدر تلخم که با یه دو من عسل هم نمیتونم خودم رو تحمل کنم .

اونقدر تلخ که نمیخوام خودم رو حتی تو آینه ببینم .

اونقدر زهرماری که حضورم هم میتونه یه مجلس عروسی رو تبدیل به عزا کنه

اونقدر سیاه شدم که میتونم سفیدی یه دنیا رو خاکستری کنم



با تو هستم

اره با تو هستم که سرزده اومدی تو این مهمونی، بپا دلگیر نشی از من

بپا به تریج قبات بر نخوره

بپا روحیه ت خراب نشه

بپا مثل من نشی 

بپا غم مهمونت نشه


حالا از ما که گذشت

بپا کس دیگه ویروسی نشه  

نظرات 4 + ارسال نظر
مهتاب یکشنبه 12 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 14:42 http://mmaahhttaabb.blogfa.com

امیدوارم هوای زندگیتون پر بشه از ویروس خنده

ممنونم از حضورت و دعات
محمود حلاج حقا
حقا حقا یا حقا

عین القضاة حقا
حقا حقا یاحقا

شیما شنبه 11 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 10:06

آقا مهدی و اینهمه تلخی ؟؟؟!

memol پنج‌شنبه 9 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 21:32

سلام دوستِ من
چرا آقا مهدی ؟چرا حالتون خوب نیست؟
من نگران دوستم شدم
از حالتون بی خبرم نزارید
امیدوارم فهیمه خانم و صدرا و دیناجان خوبِ خوب باشن

سهیلا چهارشنبه 8 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 16:08

نمیدونم سبب اینهمه تلخی چیه دوست من
اما دلت آروووووووم رفیق....

الهی که گل لبخند رو لبت بشینه و ابرای آسمون دلت بزودی جاشون رو به آفتاب بدن ....:))

کاش می دونستم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.