دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

خداجون خدایی ت رو شکر

خدایی خدا رو شکر

تنهایی خودم رو عشقه

وقتی امروز تو یه پی ام ننه سرما با بوتاکس بهار جون شده بود ، خنده ام که نگرفت ، اشک هم ریختم . دوست داشتم ضجه بزنم و روم نشد .

خداییت رو شکر . ته این کوچه بن بست دسته عزاداری گیر کرده و داره با شور و حرارت ادامه میده ، عمریه دل خوش کردیم به بالاخره یی که صدای ساز و سرنا از کوچه ی ما هم بلند شه و دختر ترشیده ی محله ی ما هم عروس شه . 

خداجون نمیخوای قفل دهانت رو باز کنی و بگی کی توی کوچه ی ما عروسی میشه

نظرات 4 + ارسال نظر
شیما یکشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 12:08

اشکال نداره ، می تونید کامنت رو تو پیام خصوصی بذارید من خودم کپی می کنم تو قسمت نظرات

باشه حتما

شیما یکشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 08:30

بلاخره تو کوچه شما هم عروسی می شه ، یادتونه ؟؟؟ اینو یه روز خودتون به من گفتید ...

منتظر اون بالاخره هستم
دوست خوب هرکاری میکنم نمیتونم کامنت بگذارم برای پست آخرت .
ببخشید

سهیلا شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 20:40

کاش دست کنه تو جیبش و کلید رو برداره و قفلو باز کنه این اوس کریم مهربون...:))

کاش
مرسی اومدی

mahna شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 11:14 http://khodamvaman.blogsky.com

آدم می مونه چی بگه!!!
:گل::گل:

ممنونم از حضورت

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.