دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

العطش

صدای العطش کشورم گوشم رو کر کرده .

 انگار اپیدمی عطش از خاک به باقی چیزها سرایت کرده . 

 امروز توی حمام بودم که صدای فریادهای تشنگی رو شنیدم . 

امروز دور و برم را خوب نگاه کردم ، همه چیز خشک شده بود درست مثل خاک تب کرده بیابونهای بی آب و علف .

دارم به داستانهای تمثیلی اعتقادی ایمان میآورم . واقعا همه مون از خاک هستیم و یه مجسمه ساز زبردست از خاک گل کرده ما رو ساخت و به قول گلیگمش کنار ساحل گذاشت تا خشک بشیم . آناتاپیشدوم بین النحرین جهت تفرج این مجسمه ها رو ساخت یا بنا به دلیلیمنطقی ساخت . به هرحال ساخته شدنمون ازگل این چند روزه شدیدا توی ذهنم داره بازیم میده . 

- این رو از وقتی فهمیدم که خیلی چیزها مثل زمین خشک کشورم خشک شد .

-  وقتی صدای العطش گوشم رو شنیدم .

- وقتی صدای نفس نفس زبانم رو شنیدم .

- وقتی چشمانم نای حرکت نداشت .

- وقتی ذهنم از تشنگی پس افتاد .

گوشم حرف خوبی نشنید و زبانم با واژهای مقدس بیگانه شد و چشمانم چیزی که باید ببینه ندید و ذهنم فکرهای درست رو کنار گذاشت .

نتیجه حاصله به کما رفتن فرهنگ شد .

اونچه که گفتم مربوط به خودم تنها نیست و فکر میکنم باید به وسعت کشور عزیزم مشمع برای ساختن قرنطینه درست کنیم .قرنطینه یی تا حال این کشور خوب بشه.

نظرات 2 + ارسال نظر
شیما چهارشنبه 8 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 10:38 http://man-bi-to.blogsky.com/

به امید اون روز

به امیدش

سهیلا سه‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1394 ساعت 10:01 http://rooz-2020.blogsky.com/

ینی میشه؟
ینی میرسه اون روزی که حال سرزمینم رو خوب ببینم؟و ببینیم؟
چقدر حس ناامیدی بدهست
نمی خوام ناامید باشم
پس...
الهی به امید تو

خداکنه که بشه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.