دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

بی تو کجا برم

دلگیرم از خودم 

تو این شکن شکن

گمگشته دلم

بی تو کجا برم


تو این شکست شب

زیر تگرگ و رعد

میترسم از خودم

بی تو کجا برم


تو این هجوم شک

من مانده ام چه غم

فریاد از خودم

بی تو کجا برم





بانو

چقدر نزدیکیمون دوره 

چرا رویای ما شومه

چقدر این جغد میخونه

چرا پاییز میمونه


دلم دریا میخواد بانو

دوتا دست و دوتا پارو

ولی افسوس و صد افسوس

شدم پابند این زندون


چرا بارون نمی باره

چشام بارونی ؟ آره

دو چشم ترمه پوش تو

تو چشمام گل نمی کاره


دلم تنگه برا آغوش

مث طفلی بشم مدهوش

در گوشم بگی آروم

هزاران حرف نوشانوش


دلم دریا میخواد بانو

دو دست و دوتا پارو

نشستن های رویارو

غم دل رو کنی جارو







دلخوشم

دل چه ریش و

زخم ز خویش و

دلپریش و

من به پیک زدن ز خون دل

دلخوشم .


یار غار و 

دوست ما و 

یار مار و

من به پک زدن به دود دل

دلخوشم .


قصه ی سکوت و

ساختن تابوت و

نعش روی دوش و

من به رک شدن به قبر دل 

دلخوشم .


من به سنگ نوشته ها و

دل نوشته های رو سنگ قبر دل 

دلخوشم .


من به بودن کلام دل

اسم دل

حرف دل 

دلخوشم .


من یه عمره که پوچم و 

دلخوشم .

دام بنه


دام بنه راه دلم

بند شود پای دلم

چشم شود دل به دلم

اشک شود دیده دلم


دل که نشست دام تو

دیده شود رام تو

گام نهد بام تو

پر نکشد ز بام تو


 

دل همه در بند توست

سایه وش است . جلد توست

سلسله بند بند توست

بس که دلم اهل توست  


دیده و دل تنگ توست 

شهره صفت مست توست

بی دل و پابست توست

ورد لبش هست توست 



عزیزم تویی

چقدر خوبه حس " عزیزم تویی " 

غم و دلخوری رو درک میبره 

چقدر خوبه این قهوه تلخه تلخ 

که این تلخیها رو ، رو سر میبره . 

 

یه بارم شده دل به حرفم بده 

بذار جون بدم ، نازنین در رهت  

بذار با نگاهت بشم ذوب تو 

همه دلخوشیم موندن در برت 

 

ببین گرد پیری نشست بر سرم 

ببین صندلی رو بشین روبروم  

چقدر خوشگل این علفزاره سبز  

بذار گل بچینم من از دامنت .

 

 

چقدر گم شدن خوبه تو چشم تو  

میخوام عکس باشم رو پیرهنت 

بذار جاری بشم مثل رود 

از آبشار موت رو گردنت  


بیا و تو یک بار بشین پیش من 

ببین که چه جوری اسیرت شدم 

 

 

چقدر خوبه حس " عزیزم تویی " 

غم و دلخوری رو درک میبره 

چقدر خوبه این قهوه تلخه تلخ 

که این تلخیها رو ، رو سر میبره .  

 

 

پی نوشت : 

 همیشه اولین عشق و آخرین عشق یه مزه ی دیگه یی داره . 

هفده سال از روزی که با فهیمه آشنا شدم میگذره و با تمام قهرها و آشتی ها ، تلخی ها و شیرینی ها ، اشکها و خنده ها زندگیم رو دوست دارم .

 وقتی میگم زندگیم یعنی فهیمه و صدرا و دینا .

سلام

سلام ای عشق بی شیله 

سلام ای دوست بی کینه 

سلام ای تلخی و شادی 

                       بگو که دوستم داری 

 

سلام ای ابر پر بارون 

سلام ای نم نم بارون  

سلام ای گل گلدون   

                       بگو که دوستم داری   

 

 

سلام ای یار دیرینم 

سلام ای قند شیرینم  

سلام ای لحظه ی دوستی

                       بگو که دوستم داری  

  

نگو با من خداحافظ  

سفر تلخه نرو هرگز  

بیا باز هم تو آغوشم 

                       بگو که دوستم داری .

 

ما و اونا

خوردیم . 

زدند . 

کم نه که کم کم 

غم . 

خوب نه که عالی  

پنبه .  

رفتیم . 

رفتند .  

با پای برهنه  

تا قعر تباهی .  

با خنده و شادی 

بر پیکر مرده .  

زدیم . 

زدند . 

بی نا و رمق 

ضجه . 

بی ترس و ترحم  

نعره .

تو ، من

تو  

یه ابر سنگین 

من 

یه دشت تشنه 

 

تو 

پر از بهاری 

من  

همیشه پاییز 

 

تو  

همیشه بالا 

من  

همیشه پایین 

 

تو 

پر از غروری 

من  

پر از نیازم 

 

تو 

باید بباری 

من 

باید بنالم 

 

 

بیا و این بار 

بشین کنارم 

بمون تو پیشم 

بمون کنارم 

 

بیا و این بار 

سفر نرو تو 

همین جا پیشم 

بشین ، بمون تو 

 

پر از شکستم  

پر از غم هستم 

پر از گلایه 

پر از غم هستم . 

 

همیشه تنها 

همیشه غمگین 

همیشه ماتم 

هجوم سنگین .

گندمزار

دو دست خوشه چین من 

تو گندمزار موهاته  

توی این بارون نم نم 

مثل طاقی رو چشماته . 

 

کجا بارونی شد گونه ات 

کجا ابری شد احساست 

چرا دلواپسی عشقم 

بیا امشب به دربارت . 

 

باید بارید مثل ابر 

باید جاری مثل رود شد 

باید سرسخت مثل کوه بود  

باید مثل پلنگها بود . 

 

نگو که بی کس و کارم 

همه دنیامی تو عشقم 

یه دنیا روبروم باشه  

جلو شون مثل کوه میشم . 

 

بذار دستم تو موت باشه 

بذار گونه ام روی گونه ات 

بذار خورشید تو چشمات 

بشن مهمون تو چشم من . 

 

دو دست خوشه چین من 

تو گندمزار موهاته  

زلف رها

وقتی بارون میزنه

تو کویر خاطره

گل میده عکس تو

توی قاب پنجره

یاس پشت پنجره

سر کشید توی اتاق

به هوای بوی تو

ریشه هاش خورده به طاق

 

بوی بارون چشات

طعم تلخ گریه هات

منو بدجور میکشه

دنبال جای پاهات .

 

رنگ سرخ گونه هات

بوی عطر تو هوا

منو بدجور میکشه

دنبال زلف رهات