ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
یه وقتایی دوست داری سرت رو محکم بزنی به دیوار . کلی مطالعه کردی و ژست روشنفکری گرفتی ، اونوقت یه گوسفند میاد و راحت اون چه که خوندی رو تحلیل و نقد میکنه . گوسفند رو نه برای تخریب کسی گفنه باشم که یه لحظه اسم مورفیوس رو فراموش کرده بودم . بعد یه روز پرکار وقتی میای کنار آباژور میشنی و نمایشنامه کرگدن رو برمیداری و میخوای بخونی ... . به یکباره سر و کله مورفیوس پیدا میشه .
مورفیوس :همیشه همین طوره . همه در برابر تغییر مقاومت میکنند و اگر تغییر جهت منفی باشه راحت تر میپذیرند تا مثبت .
من: چی داری میگی ؟ راجع به چی صحبت میکنی ؟
مورفیوس : راجع به خودم ، نژادم ، تو و جامعه ات . من گوسفند گوسفند نما توی جمعیت گوسفند انسان نما . مثل همین کتابی که دستته . البته من صندلیها رو ترجیح میدم . هیچ میدونی اوژن یونسکو هم گوسفند بوده ؟
من : تو این کتابها رو خوندی ؟
مورفیوس : آره . خیلی پیشترها . من فقط یه مشکل داشتم و اون هم ورق زدن کتاب با سم هست .
دروغ جرا بگم بیشتر از یکم گیج شده بودم . نتونستم ادامه بدم .گفتم بهتره تو بری یه دوش بگیری و من هم تو خیابون یکم قدم بزنم .