دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

بابانوئل و بابانوروز

دلم یه دل سیر فرهنگ جمعی میخواد .

عجیبه که فرهنگ خودی و ناخودی اینقدر تفاوت داره . رگ گردن در برابر خیلی چیزها کلفت میکنیم که اصلا لزومی درش نیست و در برابر خیلی چیزها که باید اهمیت بهشون بدیم بی تفاوت که نمیشیم هیچ ، خودمون هم به بی فرهنگیمون دامن میزنیم . 

دیشب توی محلمون داشتم قدم میزدم که بابانوئل رو دیدم .بابانوئلی که برای گرفتن پول به مغازه ها سر میزد و نوید سال نو میلادی رو میداد .تا زمانی که باهاش ارمنی صحبت کردم همه چیز اوکی بود ولی تا فهمید ارمنی نیستم راهش رو کج کرد و رفت .

بابانوئل و بابانوروز با یک هدف در دوفرهنگ وجود دارند ولی متاسفانه انچه که در نشون دادن این دو چهره وجود داره خیلی باهم فرق میکنه . بابانوئل با خاستگاه آسمونی و بابانوروز فقیر بیچاره یی که سرچهارراهها گدایی میکنه . جالب اینجاست که دوستانمون نمیدونند اونکه سرچهارراه پول میگیره بابانوروز نیست بلکه حاجی فیروزه . حاجی فیروزی که صورت سیاه میکنه تا ناشناس بمونه و برای عید نوروز پولی جمع کنه . 

اما با فرهنگ رواج یافته کپی پیست پستهایی در تفاوت بابانوئل فرنگی و بابانوروز خودمون پست گذاشته میشه و سریع نشر پیدا میکنه که اونها به فقرا کمک میکنند و ما گدایی میکنیم . 

این رو امروز نوشتم تا به رسم دوستی چند ساله م به این نکته بپردازم تا با نزدیک شدن به نوروز این پستها رو نشر ندیم

دنیای پیرامون من

وقتی فاصله زمین و آسمون تنگ میشه یه چیزی تو دل آدم میافته . همونه که بازدم رو آه میکنه و دیواری از زنده بودن مقابل دیده ی آدم میایسته .

این روزها این دیوار رنگ و بوی سرب میده . پیشترها نزدیکیه اسمون و زمین نشون از یلدا بود و یلدا نقلش تعطیلی از برف و سوز و سرما داشت . 

امشب توی محله بابانوئل رو دیدم که ماسک زده بود . و به جای سورتمه از x3 پیاده شد . 

خدایا نمیدونم این روزها من ابزورد شدم یا فرهنگ پیرامونم زیادی پست مدرن شده .