دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

استاد

همیشه آدمهای خوب زود میرن . استاد کریمی هم جز اون دسته آدمها بود که اگر چه رفت ولی هنوز رد حرفها و عرفان و درساش توی زندگیم پررنگه . یاد جلساتی که با هم دوتایی گذروندیم ، اون هم تو دل طبیعت و کنار رودخونه و در حال ماهی گیری بخیر . نگاه عرفانیش ستودنی بود . 

همیشه داستانی داشت پر آب چشم . همیشه چشماش بارونی بود . یادمه منولوگ خراط تو شهر قصه رو با چه حسی میخوند : 

"... می دونی بابامون چند سال پیش عمرشو داد به شوما. هرچی خاک اونه عمر تو باشه. مرد زحمت کشی بود. خدا رحمتش کنه. ننه هم کور و زمین گیر شده. ای دیگه پیر شده. بی چاره غصه ی ما پیرش کرد. غم رسوایی ما کور و زمین گیرش کرد. حالیته. اما راستش چی بگم. تقصیر ما که نبود. هر چی بود زیر سر چشم تو بود. یه کاره تو راه ما سبز شدی. مارو عاشق کردی. مارو مجنون کردی. مارو داغون کردی. حالیته.
آخه آدم چی بگه قربونتم. حالا از ما که گذشت. بعد از این اگر شبی، نصفه شبی، به کسونی مث ما قلندر و مست و خراب تو کوچه برخوردی اون چشارو هم بزار. یا اقلا دیگه این ریختی بهش نیگا نکن. آخه من قربون هیکلت برم، اگه هر نیگاه بخواد این جوری آتیش بزنه، پس بایست تمام دنیا تا حالا سوخته باشه ..." 

خوندن این عاشقانه ی کوچه بازاری با اشک و در حال ماهیگیری حس غریبی داشت . استاد مرد عاشقی بود. اینها رو گفتم چون یه بغض چند روزه تو گلوم لونه کرده . 

- دلم شونه های استاد رو میخواد . 

- دلم ویار ماهیگیری کرده اون هم با وایپ بدون قلاب تا مبادا ماهی گرفتار ما شه . 

- دلم سیگار میخواد اون هم سیگاری که استاد فندکش رو بزنه . 

- دلم شب سرد زمستون زیر پل خواجو رو میخواد . 

- ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است      به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را 

استاد رفت و من مثل همون مو و ریش بلندش توی باد جامعه رها شدم . 

کاش یکی بود که بشه ازش عشق رو سرمشق گرفت . 

کاش یکی بود که عرفانش بوی نا و موندگی نده  

کاش یکی بود که حقً حقً ش حقیقی باشه . 

کاش یکی بود  . . .  .

حالا من به یادت همون منواوگ خراط رم زمزمه میکنم :

" حالیته. اما راستش چی بگم. تقصیر ما که نبود. هر چی بود زیر سر چشم تو بود. یه کاره تو راه ما سبز شدی. مارو عاشق کردی. مارو مجنون کردی. مارو داغون کردی. حالیته. "

پری دریایی

نمیخوام وجهه ی دینی به نوشته م بدم و وجه اله خطاب کنم که چند سالی هست از تصویر شرع بسیار مورد عتاب قرار گرفتم برای همین پری مینویسم اون هم از نوع دریایی . 

پری دریایی موجود پاک و معصوم و در عین حال افسانه یی ، در عین زیبایی و معصومیتش میتونه خیلی از آدمها رو کنار دریا بشونه به عشق دیدنش . 

بعضی آدمها مثل پری دریایی هستند . مهربون و باور نکردنی و خودمونی . آدمهایی که نمیشناسیشون ولی میشناسی . اون هم بیشتر از حتی خودت . نمیشناسی و همون در نگاه اول که چشم به چشم میشی ، تصور میکنی که میشناسیش و سفره یی باز میکنی از درد دل . تل انبار دلت رو که سالها نگه داشتی و برای کسی نگفتی و هرکدوم اونها برات کابوسی شده که خواب رو از چشمات گرفته ، سفره یی نیست که به این زودی خالی شه . 

دوست داری دست بزنی زیر چونه و ساعتها بی پلک زدن ، پری دریایی رو نگاه کنی و بعد که چشم ازش برداشتی جاسیگاری پرشده ت رو خالی کنی و آخرین نخ سیگارت رو روشن کنی و باز هم گره بزنی چشمت رو به چشمهای هیچ کس ندیده ی پری دریایی . اون شب با آرامش به بستر میری و مثل کودک تازه متولد شده آرام میخوابی .

میدونی پری هم حرف زیاد داره ولی حرف نمیزنه .

میدونی پری هم غصه داره ولی دم نمیزنه .  

میدونی پری هم چشماش گریه داره ولی گریه نمیکنه . 

همه اینها رو میدونی و میدونی که پری دریایی اون قدر بر خلاف جثه کوچیکش بزرگه که دم نزنه .  

دوست داری پری دریایی رو تو آغوش بگیری و زار زار گریه کنی . اونوقته که صدای فروغ توی گوشت میپیچه و باهاش هم نوا میشی و شروع میکنی به خوندن : 

من

پری کوچک غمگینی را

میشناسم که در اقیانوسی مسکن دارد

و دلش را در یک نی لبک چوبین

مینوازد آرام ، آرام

پری کوچک غمگینی

که شب از یک بوسه میمیرد

و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد

سلام

سلام ای عشق بی شیله 

سلام ای دوست بی کینه 

سلام ای تلخی و شادی 

                       بگو که دوستم داری 

 

سلام ای ابر پر بارون 

سلام ای نم نم بارون  

سلام ای گل گلدون   

                       بگو که دوستم داری   

 

 

سلام ای یار دیرینم 

سلام ای قند شیرینم  

سلام ای لحظه ی دوستی

                       بگو که دوستم داری  

  

نگو با من خداحافظ  

سفر تلخه نرو هرگز  

بیا باز هم تو آغوشم 

                       بگو که دوستم داری .