ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
دلم گرم به کوله خالی روی شونهامه .
شاید گریه ی شمع هم دروغ باشه و دستهای درختان به ریا قنوت گرفته اند .
شاید پیرمردی که کتاب هاش رو حراج کرده می خواد با پول کتابهای فروخته شده کتاب تازه بخره .
شاید پدری که تا دیر وقت کار میکنه از دست زن و بچه اش خسته شده که خودش رو بیرون خونه سرگرم میکنه .
شاید صفحه ی حوادث روزنامه دروغ باشه .
شاید زن و شوهری که از هم جدا میشن خوشی زیر دلشون زده .
شاید خانواده یی که توی پارک ، تو چادر زندگی میکنند از زندگی توی آپارتمان و خونه ی ویلایی خسته شدند .
شاید مرد جوانی که ته مونده سیگار من رو از روی زمین بر میداره و میکشه میخواد باهام خودمونی شه .
شاید گلفروش سر چهارراه از روی علاقه ی به گل این کار رو میکنه .
شاید دخترهای توی پرورشگاه هر کدوم یه بابا لنگ دراز دارند .
شاید ...
و شاید من زیادی تب دارم و هذیان میگم .
شاید ...