دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

خانه ی پدری

جشنواره ی فجر بهانه یی بود برای دیدن فیلم خانه ی پدری ، آخرین فیلم کیانوش عیاری

فیلمی که به رغم ساخت مناسب جایزه یی رو دریافت نکرد . با جایزه نگرفتن این فیلم تئوری فیلمهای خوب جایزه نمیگیرند برام رنگ گرفت . 

فیلم خانه ی پدری با ساختاری کاملا منحصر به فرد ، بسیاری از تابوهای ذهنی مخاطب رو میشکنه و مدتها فکر رو مشغول خودش میکنه . همین طور که بنده بعد از گذشت سه ماه هنوز تشنه ی این فیلم هستم . 

این فیلم با تکیه بر کارگردان توانست مخاطب را همراه کند تا حدی که مخاطب با بازیگر یکی شده و تمام حالات او را در مقیاس کوچکتر حس میکند . این  در حالی بود که وقتی بازیگر در ابتدای فیلم از ترس خود را خراب میکند و تماشاچی هم این پا و آن پا میکند . اگر چه تمام فیلم در یک خانه ی قدیمی کار شده آن قدر ریتم داستان خوب است که احساس خستگی در مخاطب نمود نکرده و از حضور نابازیگران در فیلم خسته نمیشود . 

یکی از جذابیتهای فیلم گذشت زمان است که با یک تاب و یک پنجره نشان داده میشود .  

اگر چه حرفهای زیادی در مورد این فیلم داشتم ولی فاصله ی زیاد بین دیدن این فیلم تا به تحریر در آوردن این مطلب باعث شد تا مطالب سطحی تر باشد ولی بدور از بزرگنمایی باید بگم که این فیلم یکی از معدود فیلمهایست که باید در سینما دید . 

اینها را نوشتم تا اگر روزی بر حسب تصادف این فیلم اکران شد لذت دیدنش رو از دست ندید . 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.