ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
یه روزهایی تو تقویم انگار بولد شده هستند . بعضی هم مثل نوروز و روز عاشورا واقعا بولد شده اند . آن هم دلیلش خاص بودن این ایام برای کلیه مردم کشور هست . به محض رسیدن تقویم به دستمون اولین کاری که میکنیم نگاه به روزهایی میندازیم که های لایت شده ی ذهنمونه . تقویم و روزها همه یکی هستند و این تفاوت بین روزها بسته به ذهن ماست . امروز هم برای من یک روز بولد شده است . روزی که میتونه فقط برای من و فهیمه رنگ و بوی خاص داشته باشه و برای دیگران یه روز عادی باشه .
خواستم برای احسان کامنت بگذارم که بنا به دلایل فنی نشد به همین دلیل این پست رو گذاشتم .
دو سال پیش بود و مطابق رسم خانواده ی همسر ، سوم فروردین به خانه ی باجناقم رفتیم تا جشن تولد خواهر فهیمه را بگیریم ، اون سال با باقی سالها فرق داشت ، خدا بیامرز حال و روز خوبی نداشت . فهیمه خواست کیکی بگیریم . آخرهای شب رسیدیم . سر راه از قنادی خوشه مطابق سلیقه ی فهیمه و صدرا خرید کردیم و رفتیم . موقع بریدن کیک شد و همه ناراحت از اوضاع جسمی خدا بیامرز . اون شب کسی جز صدرا با خاله اش عکسی نینداخت . اون شب گذشت و اون آخرین کیک تولد اون خدا بیامرز شد و حسرت یک فریم روی دل دوربین نشست .
ایکاش اون شب کسی با عکس انداختن مخالفت نمیکرد .
ایکاش اون شب ما به عکس انداختن اصرار میکردیم .
ایکاش اون شب ....
هنوز تو چشم فهیمه حسرت اون عکس نینداخته موج میزنه و میشه به راحتی توی صحبتهاش فهمید .
پریشب که به رسم هر ساله خانه ی اون خدابیامرز جمع شدیم و حسین کیکی برای خیرات تهیه کرده بود میشد این حسرت رو تو چشم تک به تک افراد دید .
یادم باشه تو شرایط سخت کاری نکنم تا حسرت به دل کسی بمونه .