دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

آزادی

- نمیدونم چرا برای آزادی تفنگ باید برداشت 

- نمیدونم چرا باید اسیر کنیم تا آزاد باشیم

- نمیدونم وقتی اسم ازادی میاد یاد یه قفس بزرگ میافتم

- نمیدونم تصویر ذهنیم از آزادی توی تاریکی مطلقه

              مطلق

                    تاریکی مطلق



- شاید یه روز باشه 

- هرچند دیر ولی بیاد که اسم آزادی با گل و ترانه همراه باشه 

- با نور

- بدون نژاد و رنگ

- بدون دین و مذهب



اون روز چقدر قشنگ و رنگیه

بهانه

وقتایی هست که پای رفتن میخوای 

یه بهانه برای هجرت

دلیل نموندن که زیاده 

اههههههههههههههههههههه

 

جاسیگاری پر شده

حوصله ی سر رفته 

قاب خالی روی دیوار

چراغ روشن توی بالکن

لامپهای سوخته ی اتاق



انگشت برای شمردن کم میارم

شمارش دلیل هم دلیلی نداره 

انگیزه برای بهانه و دلیل فرقی نداره 

یه انگیزه 

فقط یه انگیزه