دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

خورشید خانم رو عشق است

خورشید خانم صبح بخیر . امروز سه روز از جشن تولدت میگذره . راستی امسال برای تولدت چندتا شمع فوت کردی ؟ واقعا چندتا زمستون و بهار رو دیدی ؟ راستی تو دنیای شما قانونی برای بازنشستگی وجود نداره ؟ چقدر دیگه باید کار کنی ، تا بازنشست بشی؟  

چند روز پیش شایع شده بود که آخر دنیاست و خیلی از آدمها سوراخ موش اجاره کردند . صبح روز بعدش وقتی چشام رو باز کردم و دیدم زنده ام ، آمدم کنار پنجره و تو رو دیدم . داشتی از پشت ساختمانها بیرون می آمدی . ( اینجا دیگه کوهی نیست که پشت اون خونه کنی .) مثل همیشه بیصدا و باشکوه ، با نور طلایی ، مثل یه گنج بزرگ . بی توجه به همه ی شایعه ها ، کار خودت رو کردی .  

 راستی تا حالا شده از پشت ساختمان بیرون آمدنت رو با تاخیر شروع کنی ؟ از امروز تصمیم می گیرم .... 

ول کن آدمش نیستم . خیلی سخته .سخته آدم قول بده همیشه این قدر وظیفه شناس باشه . خورشید خانم ، خودت رو عشق است . بتاب که خیلی ها چشم انتظار تابیدن تو هستند .

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.