دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

برای حسین و...

یکسال است هوای خانواده ما ابریست و با هر شرایطی بارش اشک است و دلتنگی .این جمعه یکسال از کوچ میگذرد و قرار ما کنار همان سنگ سیاه است . یاد عزیزمان گرامی  

کوچ  

عجب حدیث غریبست

حدیث کوچ نا بهنگام پرستوها .

شب از میانه گذشته است

ستاره هم خواب است .

صدای مرغ حق هم گرفته است .

قناری در قفس و باغچه مادر.

چقدر واژه مادر سکوت غم دارد .

عجب رازدار است این واژه .

میان حروفش چقدر حادثه تلخ خواب است .

چقدر صدای مادر می لرزد

مگر زمستان است

میان سردی و لرزش دست

چه رابطه ایی پنهان است ؟

چشم

          درون حفره ایی پر چروک مدفون است .

چرا دو چشم مادرم

           چون انار درشت سرخ ترک خورده دختر همسایه

                   پر از آب است .

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.