ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
یکسال است هوای خانواده ما ابریست و با هر شرایطی بارش اشک است و دلتنگی .این جمعه یکسال از کوچ میگذرد و قرار ما کنار همان سنگ سیاه است . یاد عزیزمان گرامی
کوچ
عجب حدیث غریبست
حدیث کوچ نا بهنگام پرستوها .
شب از میانه گذشته است
ستاره هم خواب است .
صدای مرغ حق هم گرفته است .
قناری در قفس و باغچه مادر.
چقدر واژه مادر سکوت غم دارد .
عجب رازدار است این واژه .
میان حروفش چقدر حادثه تلخ خواب است .
چقدر صدای مادر می لرزد
مگر زمستان است
میان سردی و لرزش دست
چه رابطه ایی پنهان است ؟
چشم
درون حفره ایی پر چروک مدفون است .
چرا دو چشم مادرم
چون انار درشت سرخ ترک خورده دختر همسایه
پر از آب است .