دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

طناب فقط یه مفهوم داره

یه روزهایی دوست داری سکوت کنی . حرف نزنی . به جایی خیره نشی . صبح که میشه به شرق زمین سلام نکنی .  

یه روزهایی دوست داری خیابونهای شلوغ رو نبینی . احساس میکنی آینه هم بزرگترین دروغ زندگیته . دوست داری بشکنی ، آینه رو ، زمین و زمان رو ، حتی خودت رو . اگر مجبور شی توی خیابون بیای عینک آفتابی تیره و بزرگ به صورتت میزنی تا مجبور نشی اگر آشنایی رو دیدی دستت رو از جیبت بیرون بیاری . آفتاب هم انگار قصد آزارت رو داره . دیدار دوست قدیمی خوشحالت نمیکنه . از حرکت تکراری دم و بازدم خسته میشی . فکرهای مسخره به ذهنت میزنه . فکرهایی مثل کاش زندگی دکمه ی برگشت داشت . کاش طلوع و غروب آفتاب دست خودمون بود . کاش زندگی مثل رویای کودکیمون بود . کاش انسان هم مثل کرگدن تنها سفر میکرد . طناب فقط یه مفهوم داره و اون ... . 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.