دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

جابجایی های موش آسا

چند روز صدای قلبم رو میشنوم . انگار قلبم یه حرکت کوچکی کرده به گوشم نزدیک شده . خلاء حاصل از مهاجرت قلبم دردی رو توی قفسه سینه ام ایجاد کرده که یه جورایی حس عجیبی داره همنشینی گوش و قلب و خلاء نبود قلب . 

نمیدونم چطور این حرکت انجام شده که من متوجه نشدم .  

شاید ... 

نه گوشم نمیتونه حرکت کرده باشه چون اگر اون حرکت کرده بود الان دسته ی عینکم رو کجا میتونستم بگذارم . پس مطمئنا قلبم بوده که حرکت کرده .  

امروز تابلوی " بوق زدن ممنوع " جلوی گوشم نصب میکنم تا  قلبم کمتر آزار ببیند . باید با قلبم هم صحبت کنم در خانه ی جدید چیزهایی میشنود که پیشتر نمیشنید ، پس : " خیلی شنیده ها رو نشنیده بگیر ."

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.