دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

حکومت تن من

توی بدنم زمانی دل حاکم بود . همه چی بر وفق مراد ولی در مواقعی هم مشکلاتی پیش می اومد که طبیعی بود . عقل تاب این مشکلات رو نیاورد و پا پیش گذاشت گفت : تو که توان بدنداری نداری جای خودت رو به من بده و برو عشق و حالت رو بکن . دل به این اریکه دلخوش نکرده بود برای همین راحت جای خودش رو به عقل داد و رفت سفره یی باز کرد و به کار خود مشغول شد . حکومت دست عقل افتاد و همه ی مسائل باید با توجیهات ریاضی گونه پیش میرفت . چندی گذشت و مشکلات زیاد و زیادتر شد . تا عقل از پا درآمد و با سکته یی زمین گیر شد . الان هم چندیست کسالت حکومت میکنه بر این تن من .

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.