دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

پری دریایی

نمیخوام وجهه ی دینی به نوشته م بدم و وجه اله خطاب کنم که چند سالی هست از تصویر شرع بسیار مورد عتاب قرار گرفتم برای همین پری مینویسم اون هم از نوع دریایی . 

پری دریایی موجود پاک و معصوم و در عین حال افسانه یی ، در عین زیبایی و معصومیتش میتونه خیلی از آدمها رو کنار دریا بشونه به عشق دیدنش . 

بعضی آدمها مثل پری دریایی هستند . مهربون و باور نکردنی و خودمونی . آدمهایی که نمیشناسیشون ولی میشناسی . اون هم بیشتر از حتی خودت . نمیشناسی و همون در نگاه اول که چشم به چشم میشی ، تصور میکنی که میشناسیش و سفره یی باز میکنی از درد دل . تل انبار دلت رو که سالها نگه داشتی و برای کسی نگفتی و هرکدوم اونها برات کابوسی شده که خواب رو از چشمات گرفته ، سفره یی نیست که به این زودی خالی شه . 

دوست داری دست بزنی زیر چونه و ساعتها بی پلک زدن ، پری دریایی رو نگاه کنی و بعد که چشم ازش برداشتی جاسیگاری پرشده ت رو خالی کنی و آخرین نخ سیگارت رو روشن کنی و باز هم گره بزنی چشمت رو به چشمهای هیچ کس ندیده ی پری دریایی . اون شب با آرامش به بستر میری و مثل کودک تازه متولد شده آرام میخوابی .

میدونی پری هم حرف زیاد داره ولی حرف نمیزنه .

میدونی پری هم غصه داره ولی دم نمیزنه .  

میدونی پری هم چشماش گریه داره ولی گریه نمیکنه . 

همه اینها رو میدونی و میدونی که پری دریایی اون قدر بر خلاف جثه کوچیکش بزرگه که دم نزنه .  

دوست داری پری دریایی رو تو آغوش بگیری و زار زار گریه کنی . اونوقته که صدای فروغ توی گوشت میپیچه و باهاش هم نوا میشی و شروع میکنی به خوندن : 

من

پری کوچک غمگینی را

میشناسم که در اقیانوسی مسکن دارد

و دلش را در یک نی لبک چوبین

مینوازد آرام ، آرام

پری کوچک غمگینی

که شب از یک بوسه میمیرد

و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.