ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
نمیخوام وجهه ی دینی به نوشته م بدم و وجه اله خطاب کنم که چند سالی هست از تصویر شرع بسیار مورد عتاب قرار گرفتم برای همین پری مینویسم اون هم از نوع دریایی .
پری دریایی موجود پاک و معصوم و در عین حال افسانه یی ، در عین زیبایی و معصومیتش میتونه خیلی از آدمها رو کنار دریا بشونه به عشق دیدنش .
بعضی آدمها مثل پری دریایی هستند . مهربون و باور نکردنی و خودمونی . آدمهایی که نمیشناسیشون ولی میشناسی . اون هم بیشتر از حتی خودت . نمیشناسی و همون در نگاه اول که چشم به چشم میشی ، تصور میکنی که میشناسیش و سفره یی باز میکنی از درد دل . تل انبار دلت رو که سالها نگه داشتی و برای کسی نگفتی و هرکدوم اونها برات کابوسی شده که خواب رو از چشمات گرفته ، سفره یی نیست که به این زودی خالی شه .
دوست داری دست بزنی زیر چونه و ساعتها بی پلک زدن ، پری دریایی رو نگاه کنی و بعد که چشم ازش برداشتی جاسیگاری پرشده ت رو خالی کنی و آخرین نخ سیگارت رو روشن کنی و باز هم گره بزنی چشمت رو به چشمهای هیچ کس ندیده ی پری دریایی . اون شب با آرامش به بستر میری و مثل کودک تازه متولد شده آرام میخوابی .
میدونی پری هم حرف زیاد داره ولی حرف نمیزنه .
میدونی پری هم غصه داره ولی دم نمیزنه .
میدونی پری هم چشماش گریه داره ولی گریه نمیکنه .
همه اینها رو میدونی و میدونی که پری دریایی اون قدر بر خلاف جثه کوچیکش بزرگه که دم نزنه .
دوست داری پری دریایی رو تو آغوش بگیری و زار زار گریه کنی . اونوقته که صدای فروغ توی گوشت میپیچه و باهاش هم نوا میشی و شروع میکنی به خوندن :
من
پری کوچک غمگینی را
میشناسم که در اقیانوسی مسکن دارد
و دلش را در یک نی لبک چوبین
مینوازد آرام ، آرام
پری کوچک غمگینی
که شب از یک بوسه میمیرد
و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد