دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

فلسفه ی عامیانه

یادش بخیر تو دوران دانشگاه استادی داشتیم که خیلی آروم حرف میزد و همیشه مثالی داشت که موقع گفتنش دستش رو مشت میکرد و با انگشت شست کف دست دیگر میگذاشت و میگفت اقیانوسی به عمق یک بند انگشت . اون موقع میخندیدیم و میگفتیم استاد فکر نمیکنی با بند انگشتان دیگر نشان دهید راحتتره ؟ 

در جواب میگفت : فلسفه یی پشت این انگشت هست که شماها قادر به درکش نیستید . 

سالها گذشت تا به امروز رسیدیم و این مثال استاد میرزایی توی ذهن مون مونده . امروز وقتی ناخواسته این مثال رو برای دوستانم در جواب جامعه شناسانمون زدم ، کسی ازم ایراد گرفت که با این انگشت و این حالت سخت چرا این مثال رو میگی ؟ 

در جواب دوستم فقط نگاهی کردم و گفتم : نمیدونی که چه ماتحت هایی باید پاره شه که اقیانوس این جامعه شناسان به این عمق برسه . این انگشت جدای شست و موفقیت و ... برای قشر ما معنی دیگری هم داره و عجیبه که این روزها خیلی ها به نشان موفقیت این انگشت رو به ما نشون میدهند . 

حالا این موفقیت برای کیست خدا میدونه .

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.