دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

دست نوشته های مهدی

شاید تو بودی جور دیگر مینوشتی ، ولی من اینطور میپسندم .

بازی های کودکی

بچه بودیم نمیدونستیم چی به چیه و کی به کیه .

با هر چی دور و برمون بود حال میکردیم و میخندیدیم و بازی میپنداشتیمش .

اون روزها نمیدونستیم بازی کلاغ پر فقط واسه سرگرمی نیست .

نمدونستیم وقتی بزرگ بشیم ، تو بازی قایم موشک تا چشم بذاریم همه دوستامون دورمون رو خالی میکنند . امروز صبح کله سحر وقتی بابای حسین * زنگ زد باز فهمیدم بزرگای ما تو بازیها درسهایی بهمون دادند که باید حالا یه بار دیگه ، یه جور دیگه نگاهش کنیم .

حسین پرید و باز تو بازی قایم موشک تا چشم باز کردم دیدم کسی نیست .





* حسین خواهرزاده فهیمه بود که امروز پرید .

نظرات 6 + ارسال نظر
فاطمه جمعه 8 اسفند‌ماه سال 1393 ساعت 01:40 http://deleman91.blogsky.com/

خدا ان شالله روحشون رو قرین آرامش کنه و به شما و خانواده عزیزشون هم صبر عنایت کنه

ممنون و خدا رحمت کنه همه ی رفتگان رو

memol پنج‌شنبه 30 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 20:17

من باورم نمیشه نمیخوام باور کنم آقا مهدی

خیلی چیزها هست که باور نمیکنیم ولی هست .
کاش این بزرگترین دروغ زندگیم بود .

غریبه یکشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 12:14

آرزوی قلبیش بود.سه ساله این آرزو رو در دل داشت.فقط میتونم بگم یادش جگرم رو میسوزونه.حیف شد.حیف

اخ که درست گفتی غریبه .
ولی اسم هم مینوشتی کمتر شناخته میشدی .

شیما شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 15:07

:ناراحت::ناراحت:
متاسفم :ناراحت:

ممنونم از لطفت .

زهرا شنبه 25 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 11:16 http://hamin-dige.blogfa.com

خدا رحمتش کنه، روحش شاد

ممنون
خدا بیامرزه پدر شمارو

سهیلا جمعه 24 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 14:44

روحش شاد و یادش گرامی
خیلی خیلی متاسف شدم....
تسلیت میگم مهدی....:(((((

ممنون از لطفت

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.