دلم یه دل سیر فرهنگ جمعی میخواد .
عجیبه که فرهنگ خودی و ناخودی اینقدر تفاوت داره . رگ گردن در برابر خیلی چیزها کلفت میکنیم که اصلا لزومی درش نیست و در برابر خیلی چیزها که باید اهمیت بهشون بدیم بی تفاوت که نمیشیم هیچ ، خودمون هم به بی فرهنگیمون دامن میزنیم .
دیشب توی محلمون داشتم قدم میزدم که بابانوئل رو دیدم .بابانوئلی که برای گرفتن پول به مغازه ها سر میزد و نوید سال نو میلادی رو میداد .تا زمانی که باهاش ارمنی صحبت کردم همه چیز اوکی بود ولی تا فهمید ارمنی نیستم راهش رو کج کرد و رفت .
بابانوئل و بابانوروز با یک هدف در دوفرهنگ وجود دارند ولی متاسفانه انچه که در نشون دادن این دو چهره وجود داره خیلی باهم فرق میکنه . بابانوئل با خاستگاه آسمونی و بابانوروز فقیر بیچاره یی که سرچهارراهها گدایی میکنه . جالب اینجاست که دوستانمون نمیدونند اونکه سرچهارراه پول میگیره بابانوروز نیست بلکه حاجی فیروزه . حاجی فیروزی که صورت سیاه میکنه تا ناشناس بمونه و برای عید نوروز پولی جمع کنه .
اما با فرهنگ رواج یافته کپی پیست پستهایی در تفاوت بابانوئل فرنگی و بابانوروز خودمون پست گذاشته میشه و سریع نشر پیدا میکنه که اونها به فقرا کمک میکنند و ما گدایی میکنیم .
این رو امروز نوشتم تا به رسم دوستی چند ساله م به این نکته بپردازم تا با نزدیک شدن به نوروز این پستها رو نشر ندیم
وقتی فاصله زمین و آسمون تنگ میشه یه چیزی تو دل آدم میافته . همونه که بازدم رو آه میکنه و دیواری از زنده بودن مقابل دیده ی آدم میایسته .
این روزها این دیوار رنگ و بوی سرب میده . پیشترها نزدیکیه اسمون و زمین نشون از یلدا بود و یلدا نقلش تعطیلی از برف و سوز و سرما داشت .
امشب توی محله بابانوئل رو دیدم که ماسک زده بود . و به جای سورتمه از x3 پیاده شد .
خدایا نمیدونم این روزها من ابزورد شدم یا فرهنگ پیرامونم زیادی پست مدرن شده .
گاهی آسمان هم با وسعتش دلتنگ میشود .
گاهی کمترین فاصله هم فرسنگ میشود .
گاهی کنار هم آمدن من و تو ، ما نمیشود
گاهی به یاد تو در خلوت دلم هم ما میشود .
باران میبارد و من
هنوز در پی گاهواره ی کودکی گریانم .
باران میبارد و ترس با تو نبودن
کنار پنجره ی دوتاییمان آزار میدهد .
باران میبارد و
من باز هم هوای با تو بودن دارم .
هوای از تو گقتن
هوای بازی انگشتان باز شده برای قاپ یکدیگر.
چقدر فاصله هست بین من و من بی تو
باران میبارد
و من
تمام فصلهای بدون تو بودن را مرور میکنم .
باران میبارم .
یه لحظه ها و یه روزهایی هست که انگار دروازه یا دریچه یی دارند به یه جایی یا یه زمانی . این لحظه ها و این روزها ، به طور خاصی آدم رو سفیر میکنند . به اون جایی که میخوان . این روزها از همون روزهاست برای من . مقصد گذشته ی من هم که معلوم . دل تنگ اون موی بلند جو گندمی و ریش نرم وبلند و عینک کائوچویی شم . اون صدای مسحور کننده و آرامش بخش . کاش هنوز هم بود . یاد اون شبی افتادم که تا اصفهان رو یه کله تو دل زمستون رفتم تا استاد کریمی رو ببینم . منزوی شده بود . وقتی روی ویلچر دیدمش گریه م گرفت . کاش بود . حتی روی ویلچر .
این شبها هیچ شونه یی آرومم نمیکنه .
این روزها و شبها عجیب دریچه یی باز کرده و من رو میبره پل خواجو و گپ تا اذان صبح با استاد کریمی .
باز هم گپهای وجود و عدم .
باز هم عاشق و معشوق .
باز هم نیاز و ناز .
باز هم آرکتایپ و کاتارسیس و تزکیه .
باز هم تعزیه و تمثیل موجود در دنیای گذشته .
یه وقتایی حرف برای گفتن زیاد داری .
یه عالم بغض توی گلو .
حسرت داشتن یه گوش شنوا .
چشمات میلرزه و پر آبه .
منتظر یه جرقه تا بترکه این انبار باروت .
دعا میکنی تا یکی پیدا شه تا تمام این دردها رو بریزی بیرون .
بشکنی این بغض نشکسته رو ، روشونه هاش .
به قاعده ی دو شبانه روز حرف بزنی و نفس نکشی .
اما اون لحظه که اون دوست رو میبینی قضیه عوض میشه
یه عالم سکوت جای حرفهای نزده ت رو میگیره و فارغ از تمام غصه هات سکوت میکنی و بعد سبک میشی .
اونقدر سبک که دست اون دوست رو میگیری چرا که احساس میکنی با هر بادی از زمین جدا میشه .
درک اون لحظه لیاقت میخواد . لحظه یی که اگرچه یه آنه ولی نابه .
شکر که اون لحظه رو درک کردم .
خیلی چیزها هست که اگرچه به ظاهر بهم ربط ندارند ولی اسم یکیش که بیاد ، اون یکی هم وسط میاد .
باران و دلتنگی از همون چیزهاست .
باران و پیاده روی از همون چیزهاست .
باران و چترهای بسته از همون چیزهاست
باران و اشک از همون چیزهاست .
باران و پکهای عمیق سیگار از همون چیزهاست .
باران و یاد خاطرات کردن از همون چیزهاست .
باران و تو از همون چیزهاست .
- چقدر باید یادم باشه .
- چقدر چیزهای زیادی باید یادم باشه .
- باید یادم باشه درد دل نکنم .
- باید یادم باشه سرم رو محکم ببندم تا سرم نشکنه از خوردن درد دل ها تو سرم .
- باید یادم باشه خنده کنم به همه .
- باید یادم باشه ناراحت نشم از نامردمی آدهای دور برم .
- باید یادم باشه پیش کسی اشک نریزم .
- باید یادم باشه صیغه ی محرمیتم رو با آغوش همه باطل کنم .
- باید یادم باشه خون دل خوردن بهتراز سبک شدن و حرف زدن با کسیه که موقع بحران دهن باز میکنه .
- باید یادم باشه دل ندم به هیچ دلی .
- باید یادم باشه همه ی آدمها تا وقتی باهات هستند که نیازی بهشون نداری .
یادم باشه تیتر کنم تمام این یادم باشه ها رو